نمیدونم چند نفر از شما اولافر آرنالدز رو میشناسید، و البته احتمالا با توجه به رفرنس های زیادی که من در اکثر مطالبم بهش میدم، دیگه شناختید
ایشون آهنگی داره به اسم Frysta . این آهنگ حس یک جاده طولانی و تاریک بدون نورهای آزاردهنده شهری رو داره، انگار که خودتونید و ستاره ها.
چند روز پیش که بعد از غروب خورشید داشتم به سمت خونه برمیگشتم دقیقا در چنین مسیری قرار گرفتم. هنوز چراغهای جاده روشن نشده بودن، اما ستاره ها کم کم داشتند نمایان میشدن. ترافیک سنگینی به جاده حاکم نبود و فقط من بودم و آقای راننده و ستاره ها! و این موزیک هم در حال پخش.
یک سری اتفاقات - که بازگو کردنش خیلی برام جالب نیست - در ذهنم مرور شد، مربوط به سال ۹۴ و ۹۵ و خب چندروزی فکرم رو شدیدا کشوند سمت خودش. فکرم مشغول بود و توانایی کار کردن رو ازم گرفته بود، اما امشب دیگه سعی کردم به فکر و خیال الکی خاتمه بدم و برگردم سر کارم.
کیبرد رو به برق زدم که کمی تمرین کنم و از فاز و فضای فکریم هم دور شم، یه سری نت زدم و دیدم که کنار هم قشنگن، بیشتر روش فکر کردم و کمی پر و بال دادم بهش و آخر سر، کیبرد وصل شد به لپتاپ و چند لایه ضبط شد. لایه پیانو، چلو و ویولن.
واقعا هیچ پیچدگی نداره، داستان فلسفی هم نیاز نیست براش ببافم، یه قطعه فوق العاده ساده و آماتور که کوچکترین خاصیتش برام رهایی از فکر های آزاردهنده بوده. پس حق دوستانمه که بشنونش. همین!
لایبرری پیانوی مورد استفادهم Addictive Keys و برای چلو و ویولن از Chris Hein استفاده کردم. برای ریورب از Black Hole و برای EQ از ReaEQ .
ایشون آهنگی داره به اسم Frysta . این آهنگ حس یک جاده طولانی و تاریک بدون نورهای آزاردهنده شهری رو داره، انگار که خودتونید و ستاره ها.
چند روز پیش که بعد از غروب خورشید داشتم به سمت خونه برمیگشتم دقیقا در چنین مسیری قرار گرفتم. هنوز چراغهای جاده روشن نشده بودن، اما ستاره ها کم کم داشتند نمایان میشدن. ترافیک سنگینی به جاده حاکم نبود و فقط من بودم و آقای راننده و ستاره ها! و این موزیک هم در حال پخش.
یک سری اتفاقات - که بازگو کردنش خیلی برام جالب نیست - در ذهنم مرور شد، مربوط به سال ۹۴ و ۹۵ و خب چندروزی فکرم رو شدیدا کشوند سمت خودش. فکرم مشغول بود و توانایی کار کردن رو ازم گرفته بود، اما امشب دیگه سعی کردم به فکر و خیال الکی خاتمه بدم و برگردم سر کارم.
کیبرد رو به برق زدم که کمی تمرین کنم و از فاز و فضای فکریم هم دور شم، یه سری نت زدم و دیدم که کنار هم قشنگن، بیشتر روش فکر کردم و کمی پر و بال دادم بهش و آخر سر، کیبرد وصل شد به لپتاپ و چند لایه ضبط شد. لایه پیانو، چلو و ویولن.
واقعا هیچ پیچدگی نداره، داستان فلسفی هم نیاز نیست براش ببافم، یه قطعه فوق العاده ساده و آماتور که کوچکترین خاصیتش برام رهایی از فکر های آزاردهنده بوده. پس حق دوستانمه که بشنونش. همین!
لایبرری پیانوی مورد استفادهم Addictive Keys و برای چلو و ویولن از Chris Hein استفاده کردم. برای ریورب از Black Hole و برای EQ از ReaEQ .
فایل های ضمیمه
-
5 مگابایت نمایشها: 51