چه كسي پنجره را خواهد بست؟
باد دفترچه شعر من را
با خودش ميبرد و باران هم
خاطراتت را از ذهن دلم ميشويد
چه كسي پنجره را خواهد بست؟؟؟؟؟
باد با شدت دشنام آمد
آه سازم شكست
باد با خود به درون قاصدكي آورده
قاصدك زخمي و دلخسته و خيس
تكيه زد بر شانه ام
قاصدك هان به كجا تكيه زدي؟
من خودم محتاجم
در پي تكيه گه امن سفر ها كردم
رفتم و رفتم و از مرز خيال
تا كجا ها رفتم ناكجا را ديدم
حال ققنوس را از آتش پرسيدم
باد ميگفت كه ققنوس وقتي ميسوخت
عشق را فرياد زد
حال شمعك را از پروانه پرسيدم
گفت وقتي ميسوخت من به دورش گشتم
گشتم و گشتم و گشتم
آب شد من گشتم آب شد من گشتم آب شد من گشتم
پرو بالم را فدايش كرد افتادم
من كنارش خفتم
چه كسي پنجره را خواهد بست؟
باد ميخواهد با خود ببرد
تن بي جانش را
قاصدك دوست من
هاي نرو
من به تو محتاجم
چه كسي پنجره را خواهد بست؟
خاطراتت دفتر شعرم سازم
قاصدك دوست من
همه گي را باد برد
آه انگار كه پروانه گرفته جان باز
شمع را از ياد برد؟؟؟؟؟؟
ققنوس هم انگار در پي درياست جاي آتش
عشق را از ياد برد؟؟؟
چه كسي پنجره را خواهد بست؟؟؟
نه نبنديد دگر
كه در اين وان افزا شايد باد
روح پندار را نيز با خود برد!
باد دفترچه شعر من را
با خودش ميبرد و باران هم
خاطراتت را از ذهن دلم ميشويد
چه كسي پنجره را خواهد بست؟؟؟؟؟
باد با شدت دشنام آمد
آه سازم شكست
باد با خود به درون قاصدكي آورده
قاصدك زخمي و دلخسته و خيس
تكيه زد بر شانه ام
قاصدك هان به كجا تكيه زدي؟
من خودم محتاجم
در پي تكيه گه امن سفر ها كردم
رفتم و رفتم و از مرز خيال
تا كجا ها رفتم ناكجا را ديدم
حال ققنوس را از آتش پرسيدم
باد ميگفت كه ققنوس وقتي ميسوخت
عشق را فرياد زد
حال شمعك را از پروانه پرسيدم
گفت وقتي ميسوخت من به دورش گشتم
گشتم و گشتم و گشتم
آب شد من گشتم آب شد من گشتم آب شد من گشتم
پرو بالم را فدايش كرد افتادم
من كنارش خفتم
چه كسي پنجره را خواهد بست؟
باد ميخواهد با خود ببرد
تن بي جانش را
قاصدك دوست من
هاي نرو
من به تو محتاجم
چه كسي پنجره را خواهد بست؟
خاطراتت دفتر شعرم سازم
قاصدك دوست من
همه گي را باد برد
آه انگار كه پروانه گرفته جان باز
شمع را از ياد برد؟؟؟؟؟؟
ققنوس هم انگار در پي درياست جاي آتش
عشق را از ياد برد؟؟؟
چه كسي پنجره را خواهد بست؟؟؟
نه نبنديد دگر
كه در اين وان افزا شايد باد
روح پندار را نيز با خود برد!