شعر ظلمت تو دلامون مرگ و حسرت تو هوامون
غربت جنون رسيده حرف آخر رو لبامون
حرفي كه از دل رسيده غربت به جوون خريده
مي گه از خوبي دنيا از دل عاشق رسيده
توي پائيز و زمستون مي تونه بهار بياره
تو دل صحرای تشنه مي تونه بارون بكاره
حرفي كه مثل دوا بود واسه آدماي زخمي
مثل آفتاب و غزل بود توي روزگار برفي
كوچه باغ زرد و خسته دوباره سبز و قشنگ شد
بوي باروت و سياهي دوباره رفت و سحر شد
حرف اخر با هم بخونيم بخونيم تا گل بمونه
بمونه تو روزگار و از دل و از عشق بخونه
حرف آخر حرف عشقه حرفي كه این دل نوشته
رنگ و قامتش قشنگه آخه اون از دل سرشته
غربت جنون رسيده حرف آخر رو لبامون
حرفي كه از دل رسيده غربت به جوون خريده
مي گه از خوبي دنيا از دل عاشق رسيده
توي پائيز و زمستون مي تونه بهار بياره
تو دل صحرای تشنه مي تونه بارون بكاره
حرفي كه مثل دوا بود واسه آدماي زخمي
مثل آفتاب و غزل بود توي روزگار برفي
كوچه باغ زرد و خسته دوباره سبز و قشنگ شد
بوي باروت و سياهي دوباره رفت و سحر شد
حرف اخر با هم بخونيم بخونيم تا گل بمونه
بمونه تو روزگار و از دل و از عشق بخونه
حرف آخر حرف عشقه حرفي كه این دل نوشته
رنگ و قامتش قشنگه آخه اون از دل سرشته