شبح اپرا، داستان دلدادگی سوپرانوی اپرای بزرگ پاریس به یک مرد نقابدار که از بد روزگار، در سردابه های اپرای بزرگ حبس شده است را روایت میکند. شاید این یک خط کمی کلیشه ای به نظر برسد، ولی وقتی جلو تر برویم، خواهیم دید که شبح اپرا، کسی که سالها «اریک» بوده ولی اکنون یک افسانه بی نام است، یک آهنگساز، موسیقیدان، هنرمند و معمار برجسته است. طبع ادبی و شاعری دارد و از همه مهم تر، او را که «پسر شیطان» میخواندند، در رویاهای خویش آرزوی بهشت میکرده است.
شبح اپرا، روایت از داستان زندگی هرروزه ما دارد! ما همه صرفا بخاطر ویژگی های منفی خود دیده میشویم. هیچ وقت نمیگویند «فلانی چقدر شجاع است»، میگویند «فلانی سرش بوی قرمه سبزی میدهد». نمیگویند «فلان آدم چقدر اجتماعیست» میگونید «فلانی چقدر وراج است» و از این قبیل چیز ها.
همین دید سیاه آدم ها به دنیا، مرا به این وا داشت که Projekt Noire را آغاز کنم، از همین ابتدا پا را کج گذاشته و Projekt را این گونه نوشتم، یک ساختار شکنی ساده در زبان انگلیسی. Noir به معنای سیاه است، ترجیح دادم آن را به صورت Noire بنویسم. در کل «پروژه سیاه» با دیدن تصویر یک رهبر ارکستر که برای گاوها مینوازد، در ذهنم نقش بست. هنرمند ما چقدر می تواند خسته شده باشد، از این که کسی طبع هنریاش را ندیده است؟ و مثلا گفته اند «فلان نُت را کمی خارج زد». گاوها اگر زیبایی را نبینند، زشتی و نادرستی را به روی ما نمیآورند ...
گرچه زشت و زیبا، بد و خوب، سفید و سیاه، کنار هم معنا دارند؛ ولی در دنیایی زندگی میکنیم که یک دست سیاه شده است. در «پادشاهی دنیای سیاه».
شبح اپرا، روایت از داستان زندگی هرروزه ما دارد! ما همه صرفا بخاطر ویژگی های منفی خود دیده میشویم. هیچ وقت نمیگویند «فلانی چقدر شجاع است»، میگویند «فلانی سرش بوی قرمه سبزی میدهد». نمیگویند «فلان آدم چقدر اجتماعیست» میگونید «فلانی چقدر وراج است» و از این قبیل چیز ها.
همین دید سیاه آدم ها به دنیا، مرا به این وا داشت که Projekt Noire را آغاز کنم، از همین ابتدا پا را کج گذاشته و Projekt را این گونه نوشتم، یک ساختار شکنی ساده در زبان انگلیسی. Noir به معنای سیاه است، ترجیح دادم آن را به صورت Noire بنویسم. در کل «پروژه سیاه» با دیدن تصویر یک رهبر ارکستر که برای گاوها مینوازد، در ذهنم نقش بست. هنرمند ما چقدر می تواند خسته شده باشد، از این که کسی طبع هنریاش را ندیده است؟ و مثلا گفته اند «فلان نُت را کمی خارج زد». گاوها اگر زیبایی را نبینند، زشتی و نادرستی را به روی ما نمیآورند ...
گرچه زشت و زیبا، بد و خوب، سفید و سیاه، کنار هم معنا دارند؛ ولی در دنیایی زندگی میکنیم که یک دست سیاه شده است. در «پادشاهی دنیای سیاه».